تنها خدا می داند
که چه دلتنگم
بی هیچ ندایی از آسمان
بی هیچ ردپایی از دوست
به گمانم باد, مرا از یادش
به شهر فراموش شدگان برده
نیست پنجره ای,
بی امید رهگذری
خاموش و بی صدا..
وغبار را نفس می کشم
در بارش سکوت..
گویی قرنهاست,
مهربانی
در قلب خشکیده ی آدمیان به خاک سپرده شده
و من نمی دانستم..
نظرات شما عزیزان:
tanha_5505 
ساعت14:47---4 تير 1390
سلام پس تو کجایی؟؟بی خبری؟؟
رفتی دیگه نیومدی
بیا از اون موقع کلی اپ کردم
sepideh 
ساعت11:23---4 تير 1390
سلام آقا رضا ممنون که نظرت رو گفتی![]()
مهرداد دوست منم هست و داستان من رو تو وبش گذاشته ازش خیلی ممنونم
بازم بهم سر بزن
|